خدا مشتی خاک را برگرفت. می خواست لیلی را بسازد. از خود در او دمید. و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق شد
سالیانی است که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد
زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمدعاشق می شود
لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان
خدا گفت : به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است : عشق
و هر که عاشق تر آمد، نزدیکتر است. پس نزدیکتر آیید، نزدیکتر
عشق کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید
و لیلی کمند خدا را گرفت
خدا گفت : عشق فرصت گفت و گو است. گفت و گو با من
با من گفت و گو کنید
و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد
خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند
و لیلی مشتی نور شد دردستان خداوند
کلمات کلیدی: